احساس

اينجام براي همدلي شما چي؟

ياد خدا

بسم الله الرحمن الرحيم

   ساده و بي حاشيه

   از واحد ميخوام بگم.

نه اوني كه تو دانشگاها پاس ميشه ها.اصن قضيه يه چيز ديگه ايه؟

اين واحد يكيه كه خيلي تكه.يكي كه منزهه

همون كه وقتي ديگه شب داغون داغوني به آغوش ميكشه هممونو/هموني كه حتي اگه نميخوابي بازم تو آغوششي..........

گفتم غمگينم گفت درمانش با من

گفتم بيچاره ام گفت چاره اش با من

گفتم كه تنهايم گفت مونست با من

گفتم صفا گفت ساختنش با من

گفتم كه من گفت تو هم با من.........

دوست بشيم؟من كه هميشه دوستت بودم اي فرزندم

هميشه چشمم به توست.............مگر نگفتم هر زمان كه مرا خواستي صدا بزن.....

اخه سختم بوده هميشه خدا

شب ها كه بيدارت ميكردم مرا بخواني تو نميخواندي چرا؟

شب ها كه با معشوقت بودي بيدار ميماندي گفتم چرا؟

يار را بر اغوشت ميكشاندي گفتم چرا؟هر دو ياد من را در دل نميپرورانديد چرا؟

اي عزيزانم مگر نعمت ندادم من شمارا؟داشته ها را شكر كرديد كه بر ناداشته ها بر من بناليد؟

اي عزيزانم ب هر حال من دوست ميدارم شما را...........


خدايا............................

اين بنده ات ديد نفهميد.......................

يادم است آن روز را غمگين ترينه جنگ تو بودي

يادم است آن روز تشنه اي بود گريان ترينش را تو بودي

يادم است دل ميشكستند دلشكسته در اصل آن تو بودي

يادم است آن كس ميگفت از رگ گردن ب من نزديك تر آن تو بودي

يادم است اميد تو بودي-صد هزاران بار توبه كه معبود نبودي

صد هزاران بار تو توبه كه معبود نبودي

بنده ام باز دوستت دارم

يادت است؟

باز آ باز آ هر آنچه هستي باز آ              گر كافر و گبر و بت پرستي باز آ

اين درگه ما درگه نوميدي نيست           صد بار اگر توبه شكستي باز آ

 

مگه من نگفتم هر چي هستي من دوستت دارم

پس بازم بيا تو آغوش خودم

درداتو برام بيار گريه هاتو برام بيار اگه دوست داري شادي هاتم برام بيار

اي بنده من نكنه نا اميد بشي..................

يادته؟يادته گناهارو؟يادته گناهاي نابخشودني رو؟يادته راس همشون چي بود؟يادته از هر گناهي بدتر و نابخشودني تر و زشت تر چيه؟

خدا..... من آدممو و فراموش كار و غافل از من درگذر اميدم تويي اي خدا

 آري فرزندم اميدت را نگاه دار

بدترين گناه تو نا اميدي از منه

از ناميدي از رحمتو بخشش من دور باش

مگذار نااميدي كه زشت ترين گناهانست تورا ببلعد

خدا چ كنم خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا(يا واحد)ااااااااااااااااااااااااااااااااااايا...........؟

آسوده وآرام باش

مرا يادي كن و از من نگذر

مهربان باش و بر عبدم ببخش

هر كه نوميد گشت ديگر برنگشت

 

 

با من باش اي بنده

فجر*امام زمان ع

فجر نزديك است

او خواهد امد

زماني ميرسد كه ميگوييم منجي امد

همه ما منتظر زماني هستيم كه منجي عالم بشريت از راه برسد.مهدي ع امد مهدي ع امد.امام زمانمان امد..........

زماني ميرسد كه اين شب تمام ميشود نور سفيدي بر ما ميتابد اگه چه شب به پايان نرسيده اما نور بر ما نزول شده......ياران شب را گذرانده اند صبحي ميشود تا ببينيم كه در صف امام حسين ع در صحرا ميجنگد..........

جمالش بر ما ميتابد.......... خدا بر ما بندگان حقير رحمي كرده است.........ديگه غروب جمعه دلگير نيست.......غريب فاطمه امد...... عاشقان برخيزيد.......اه خدا

اكنون شبست......درين ظلمت به ما گفته اند كه صبحي در كار است ....... يا بايزيدي يا با حسين ع . درين شب چه كنيم ....... درين شب اماممان بيدار است ماييم كه خوابيم.....او منتظر صبح است ماييم كه از ان فرار ميكنيم او ميداد كه تا ظهر چه ميشود ما نميدانيم.....

دست يكديگر را بگيريم ندبه اي كنيم و اماممان را صدا بزنيم كه فجر نزديك است

 

 

التماس دعا

ملاقات با خدا

مرگ قبل از مرگ

زندگي ميكنيم براي چه؟

هدف چيست؟

سلوك الي الله..........................................

به دنيا ميايم و عمري ميگذرانيم و ميميريم............................

پاياني كه شروع است ..............

گاه درس ميخوانيم كه به ملاقات خوشبختي برويم.....

گاه كار ميكنيم كه به ملاقات خوشبختي برويم..........

تلاش ميكنيم ...........

همه اينها براي اين است كه زندگي خوبي داشته باشيم و براي مرگ آماده بشويم يعني همان ملاقات بزرگ و اين ملاقاتي سخت است.ملاقاتي همچون رسيدن معشوق به عشقش كه زبان قاصر است..... ما عشق را تجربه ميكنيم تا آماده شويم.....حسي خوب كه بغض دارد،حسي كه نميتوانيم،گريه اي كه ميخندد،شادي كه غم دارد........يك حس عجيب كه از ماوراست.

براي ملاقات با عشقمان چه ها كه نميكنيم.......

فرزندانمان را براي كمال تربيت ميكنيم اما نميدانيم براي چه.....ديگران را براي كمال راهنمايي ميكنيم،اما نميدانيم براي چه؟

انسان يعني اشرف مخلوقات......... حال همين انسان يعني فراموش كار،يعني تكرار.......... گاهي خدا انسان را لعنت ميكند و گاهي خدا انسان را آفرين ميگويد؟

كدام انسان؟ انساني كه در فكر هر ملاقاتي است الا ملاقات با خدا.......... انساني كه شب هنگام معشوقش را به آغوش ميكشد ولي غافل از ياد خداست.........

همه انسان ها ميتوانند سالك باشند؟ ما سالك الي الله آفريده ميشويم ولي بعضي ها قبل از اينكه بميرند سير ميكنند و ميروند ولي بقيه فقط با مرگ سلوكي ميشوند......

سبك زندگي درست براي ما آدميان همان چراغي است كه بر دست هر كسي داده ميشود با اينكه خود نميداند ولي چراغ راه را بر او روشن ميكند،كه آن چراغ اخلاق ماست......

وقتي مقصد معلوم است و فهمش در ما ايجاد شود ديگر ملاقات به مرگ نمي انجامد......

وقتي ما عشقمان را در آغوش داريم ديگر سختي معنايي ندارد........اين همان ملاقات است........

 

 

و اين ملاقات ندبه اي ميشود در آغوش معشوق